مصاحبه مریم قجر تروریست با نشریه الوطن الجزایر درموردکلیه مسائل کره زمین وکهکشانها ( بخش دوم )

گفتگوی مریم قجر رجوی با نشریه الوطن الجزایر درمورد کلیه مسائل کره زمین و کهکشانها _ چاپ جدید ( بخش دوم ) 

ارشیا ارشادی 2015/12/20 

ازدرخواست ملاقات خانواده های اسیران فرقه رجوی پشتیبانی کنیم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

برای خائنین وجنایتکاران مرگ فوری نعمتی است بزرگ که نباید این فرصت رابه آنها داد _ باید با خنجر قلم بر وجدان واحساسات آنها چنان ضربه زد  که هربار باهرروشنگری و تکرار گذشته شان  با هراس و ناامیدی  تا مرز جنون وخودکشی پیش بروند _

 ارشیا ارشادی .

مقدمه _  دربخش نخست این گفتگو مریم قجر رجوی به تعدادی از سئوال های گزارشگر پاسخ داد _ دراین قسمت به بخش دوم این گفتگو توجه کنیم .

توضیح اینکه از آنجا که این شخص به دلیل نادانی وشرمندگی وبدنامی  حاضر به مصاحبه باهیچ نشریه مستقلی نیست _ این گفتگو بصورت نمادین طراحی وتدوین شده تا خوانندگان هرچه بیشتر ازماهیت این فرقه تروریستی آگاه گردند _ گذرکردن از خط قرمز های این باند مافیایی  هدف این نوشتار بوده است _ بخش نخست این گزارش تعریف شخصیت مریم رجوی قجر را دراین  آدرس مطالعه کنید >>>>> بخش نخست گفتگوی مریم قجر رجوی با نشریه الوطن الجزایر <<<<<<<

بخش دوم _ از تخلیه اردوگاه اشرف تا ساخت اردوگاه درآلبانی و راه حل سوم و تقاضای اسلحه وکلاه آبی 

گزارشگر : شما می گفتید " پایگاه اشرف  "  شهر است و خانه ماست و واگر چنین است چرا با استقرار پاسگاه پلیس دراین بقول شماشهر درسال 2009 مخالفت کردید وعلیرغم تقاضاهای دولت عراق دراین مورد به مخالفت ودرگیری روی آوردید 

مریم قجر :  درسته آنجا شهری بود که بچه های من با سالها بیگاری ساخته بودند وبقول کریم قصیم مامور اطلاعات شده ما در آنجا حق آب وخاک داشتیم ولی اشرف ملک اهدایی سید الرئیس به مسعود بود و تکه ای ازخاک عراق که دیگر  متعلق به عراقی ها نبود وماهم نیازی به پلیس عراقی درآنجا نداشتیم وخودمان پلیس و بازجو و قاضی ودادگاه وزندان داشتیم ونیازی به این دخالت ها  درشهرمان نداشتیم  و عراقی ها می خواستند به شهرما تجاوز کرده ودر آنجا نظم خودشان رابرقرار کرده وبه تشکیلات ما ضربه به زنند .

 گزارشگر : ولی آنجا بخشی از خاک عراق بود که شما اشغال کرده بودید ودولت جدید هم می خواست اعمال حاکمیت کند _ چرا مقاومت کردید و اعضای خودرا به درگیری تشویق نمودید ؟ درکجای دنیا یک گروه آنهم باسابقه تروریستی می تواند دریک کشور دیگر کمپ و قرارگاه غیر قابل کنترل وخودمختار داشته باشد ؟ این ادعای باکدام قوانین سازگاری جهانی سازگاربود 

مریم قجر: مسعود مفلوک ومعدوم فربونش برم  که رهبر عقیدتی مابود  می گفت که سید الرئیس خودش بمن گفته اشرف  مال شماست و هیچکس حق ندارد وارد این شهر بشود وماهم به عراقی ها گفتیم حق ندارید وارد شوید وچون آنها پافشاری کردند مسعود دستور دار تا با خودکشی وخونریزی هم که شده جلوی شان بایستید ونگذارند  ظرف ایدئولوژیک سوراخ شود _ مسعود می گفت امریکایی ها به من قول داده اند ازخانه شما حفاظت کرده وبا متجاوزین بجنگند*_ ولی آنروز امریکایی ها شاهد ماجرا بودند وبدقولها هیچ کاری به جز تهیه گزارش وعکس وفیلم برداری  نکردند وگذاشتند عراقی ها وارد شهربچه های من شده وبخشی از آن را اشغال کنند *_ مسعود خودش یک پا قانون نویسه جهانیه حتما اون بیشتر ازعراقی ها وامریکایی ها می دانست که دستور مقاومت داد ( ! ) _ خوش دریک نشست گفت : تمامی کنوانسیون های ژنو را من طراحی  کرده وپیشنهادداده ام * 

گزارشگر : ممنون از جوک های شما کلی خندیدم بامزه بودند  ولی بعد چه شد ؟ بگذارید به یادتان بیاورم _ شما بلافاصله درخواست کردید _ عراقی ها فورا اشرف راترک نمایند _ اسمان اشرف پرواز ممنوع شود _ کلاه آبی های سازمان ملل حفاظت کمپ را بعهده بگیرند _ سازمان ملل دخالت کند _ گروگان ها آزاد شوند _ مسئوین جنایت دردادگاه های بین المللی محاکمه گردند ووو

سئوال ؟ اینهمه خواست های مسخره  وادعا ازکجا می آمد ند ؟  با چه پشتوانه ای ؟ چقدر قابل انجام بودند ؟ 

مریم قجر: ببینید شما که رئیس جمهور شیاد ابله مسعود معدوم نشدید که بدانید باید مرتب شعار بدهید وجنجال سازی کنید _ اون موقع مسعود معدوم بمن گفت اینها را بگو منهم چون ملیجک و میمون وعنتر  اوهستم تکرار کردم  _ مسعود معدوم می گفت اشرف ملک پدری من وخانه بچه هایم است _ عراقی ها بیخود می کنند می خواهند پاسگاه بزنند _ چون بعدش هم می خواهند درامور این شهر دخالت کنند وبگویند چرا زندان  وزندانی دارید _ چرا افراد را کتک می زنید وشکنجه می کنید _ چرا حرمسرا ساخته اید وازاین جود دخالت ها بنابراین باید با دیوار گوشتی نگذاریم پای حتی یک عراقی به اشرف بازشود _ پرواز ممنوع را هم من نمی دانم این مسعود مفلوک از کجایش در اورد ولی من فقط با کلاه آبی موافق بودم چون از زمان بچگی از " کلاه آبی " خوشم میامد واولین کلاهی هم که خریدم یادمه رنگش آبی بود _ اتفاقا رنگ کلاه خود بچه های اشرف را هم من  آبی انتخاب کردم _ بهمین خاطر شنیده بودم سازمان ملل هم کلاه آبی دارد وگفتم حالا که اونها حقوق بگیر بیکارند بیایند دور اشرف ازبچه ها وخونشون نگاهبانی کنند _ بقیه دری وری ها راهم مسعود سرهم کرد  وبمن اصلا ربطی نداشت .

   گزارشگر : ولی هیچکدام اراین درخواست ها برآوره نشد وفقط دستگیر شده گان پس ازبازجویی وتشکیل پرونده موقتا آزاد شدند وشماهم فورا پیروزی اعلام کردید و بخش های مهمی ازجمله گورستان تروریست هارا هم از دست دادید _ سئوال این است که گورستان به چه درد شما می خورد که التماس کردید فقط 24 ساعت دراختیار شما قرارگیرد ؟ 

مریم قجر : مسعود می گفت همه دار وندار مااشرف وهمین چند هزار قبر هستند و ماباید بهرکلکی شده دوباره آنرا پس بگیریم وبعدش هم بیرون نیائیم واشغال کنیم ولی عراقی ها دست مسعود را خوب خوانده بودند وپاسخ دادند :: نچ نچ نمی شه حتی یک ساعت _ جنازه هاتنون را هم ببرید گورستان عمومی چون ما می خواهیم قبرستان را پس از تحقیق به مستراح عمومی مبدل کنیم _ مسعود درضمن می گفت این قبرها برای ما هرکدام دست کم 2000 دلار با جسدش هزینه داشته ونمی توانیم مفتی بدهیم به عراقی ها

گزارشگر : می خواهم کمی به قبل برگردم _ فرار شتابان شما از عراق سال 2003 _ چگونه  وچرا گریختید و چرا زن مسنی بنام مرضیه جداشده وناراضی رابا خود خارج نکردید ؟

مریم  قجر: مسعود که من فداش بشم می گفت محاله امریکا حمله کنه _ اگر هم چنین بکند پایش مثل ویتنام درباطلاق عراق گیر می کنه ( ! ) ولی باشروع حمله بمن گفت بدو با تعدادی نوکر _ کلفت وخدمه فرار کن که اوضاع بدجوری شده ومنهم یک ساک بردشتم و  امریکایی ها  من و با تغدادی از بچه ها با هلی کوپتر شینوک به اردن منتقل کردند _ مسعود بمن گفت تو فرار کن _ من پرسیدم پس توچی گفت : با امریکا قرارگذ اشتیم همه اسلحه ها و هرچی داریم تسلیم کنیم درمقابل امریکا هم بمن قول  حفاظت داده وگفته می بریمت تو پایگاه گریزلی ( نزدیک اشرف ) تا یک جوری فراری ات بدهیم _ مرضیه هم خوب مامور رژیم شده بود ودرمیهمانسرا ( زندان ) تحت برخورد بود وچندان هم مهم نبود من معطل این بریده مزدور مردنی پیرزن بشم ولی بعدش مسعود اونو به شرط خفه شد ن وسکوت تا اخرعمر بخشید و  امریکایی ها اونو بردن اردن تا خارجش کردیم 

گزارشگر : درسال 88 ارتش عراق درپی شکایت کشاورزان عراقی وجهت اجرای احکام دادگاه های عراق ازشما خواست شمال کمپ را که زمین های مزروعی است تحویل دهید و ساعتها با شما دراین مورد گفتگو کرد ولی حاظر به تمکین دربرابر قوانین عراق نشدید وباز مقاومت کردید و کشته دادید وزمین هاراهم ارتش ازشما پس گرفت وبه عراقی ها داد _ چرا درمقابل اجرای احکام یک کشور مستقل که شمارا با صبوری تحمل کرده ایستادگی کردید ؟ 

مریم قجر _ شما چون بامن انقلاب ایدئولوژیک هنوز نکرده ای مسعود را درک نمی کنی _ مسعود می گفت اگر فقط  یک وجب ازاشرفو بدیم بعدش باید همشو بدیم _ کشاورزان عراقی به چه حقی گفتند زمین ها مال ماست ؟  مسعود می گفت سید الرئیس این قسمت از عراقو به مابخشیده وحتی سند زده _ ماچرا باید خانه وکاشانه مان را تحویل مالکی وکوپلر ماموران اطلاعات رژیم می دادیم ؟   من نمی دونم این سازمان ملل وشورای امنیت پس چه غلطی می کنند ؟ چرا از حق ما درعراق قطع نامه صادر نمی کنند ؟ معلومه که همه اعضای شورای امنیت و دبیرکل و مجمع عمومی حقوق بگیر رژیم ومامور اطلاعات هستند و مقاومت به زودی لیست حقوقی همه اینها را منتشر خواهد کرد 

پایان بخش دوم واین گفتگو ادامه دارد .........

ارشیا ارشادی _ نویسنده _ پژوهشگر ودادستان نمادین وافتخاری خانواده های قربانیان واسیران فرقه تروریستی رجوی 

2015/12/22